دوشنبه, ۸ مرداد ۱۴۰۳ /
108773
۲۳ خرداد ۱۴۰۳ - ۶:۵۴

استاد اعظم

فروغی که روزی رضاخان را بر تخت نشانده بود، حال او را خلع و پسرش را بر تخت می‌نشاند. جالب این که کمتر کسی حقیقت و وقایع پشت پرده را می‌دانست.



وحید محمود قره باغ؛ “گهی پشت به زین و گهی زین به پشت اعلی حضرت” این جمله‌ای بود که استاد در اواخر سلطنت رضاخان بار‌ها در ذهن مرور می‌کرد. او زمانی را به یاد می‌آورد که خودش رضاشاه را بر تخت نشانده بود. در واقع نظر لندن بعد از رضاشاه، نوه احمد شاه بود، ولی از آنجایی که سیاستمداران لندن نظر استاد را ترجیح می‌دادند، رضاخان بر اریکه قدرت تکیه زد. مرد سیّاسی که زمانی به اعتبار خود، رضاخان را بر کشیده بود؛ اکنون او را با دست‌هایی پنهان خلع و پسرش را بر تخت می‌نشاند.
جالب این که این وقایع از چشمان عموم و حتی غالب خواص و رجال سیاسی نیز پنهان بود. فروغی بهتر می‌دانست که رضاخان کیست و سیاستش چگونه است؛ در واقع او بهتر از هر کس دیگری می‌دانست که رضاخان چگونه پنجاه و سه نفر از شخصیت‌های بزرگی که در مقابلش ایستاده بودند را حذف کرده بود. به عبارتی رضاخان با سیاست، تمام کسانی را که برای به قدرت رسیدنش تلاش کرده بودند، یا از بین برد و یا از گردونه رقابت کنار زد.
فروغی که روزی رضاخان را بر تخت نشانده بود، حال او را خلع و پسرش را بر تخت می‌نشاند. جالب این که کمتر کسی حقیقت و وقایع پشت پرده را می‌دانست.
از سویی روز‌هایی سختی برای رضاخان سپری می‌شد. او برای آخرین بار به خانه فروغی می‌رفت. استاد حال چندان مساعدی نداشت البته برای این حال نامساعدش شدیدا به رضاخان مدیون بود و قصد نداشت که جبران نکند. استاد بر روی تخت خود دراز کشیده بود که رضاخان وارد شد. دیدن رضاخان یادآور روز‌های سختی بود که بر دوش استاد سنگینی می‌کرد.
زخم‌هایی از گذشته که التیام نمی‌یافت؛ زخم‌هایی که رضاخان بر او زده بود. رضاخانی که استاد برای به قدرت رسیدنش، تلاش بی شمار کرده بود، ولی مرگ دختر و کشته شدن داماد و پدر دامادش، پاسخ رضاخان به این همه لطف فروغی بود؛ البته که سیاست از این بازی‌ها بسیار دارد. در واقع کاری که استاد با رقیبان و دشمنانش کرده بود، رضاخان نیز با او کرد. استاد قسم خورده بود که قبل از مرگش، ناله و ضجه رضاخان را بشنود و حالا می‌شنید.
امپراتوری استاد از جنس قلم و مرکب بود؛ قدرتی که حتی رضاخان نتوانست در مقابل آن مقاومت کند. فروغی همان کسی بود که به بهانه خروج رضاخان از کشور مردم را متقاعد کرد که نفرات مسئول بعدی را پای میز محاکمه بکشانند. در ادامه فروغی عناصر دست دوم و سوم را پای میز محاکمه کشید. البته همین عناصر را نیز تبرئه کرده و از مرگ نجات داد. بله، این بازی سیاست است، بازی قدرت و قلم.
اما این تمام ماجرا نبود و در واقع رقابت بین استاد و هم قطارش یعنی اردشیر ریپورتر یا اردشیر جی نیز بی شباهت به ماجرای رضاخان نبود. هر چند اردشیر ریپورتر مقام نخست اطلاعات مخفی بریتانیا در ایران بود، اما غالب شخصیت‌های سیاسی لندن، فروغی را استاد سیاست می‌دانستند و البته این مساله‌ای بود که به مذاق هم قطار استاد خوش نمی‌آمد. با اینکه اردشیر حتی برای فروغی نیز یک جاسوس گماشته بود، ولی فروغی از همان جاسوس بر علیه اردشیر استفاده کرد. همان زنی که در پوشش پرستار دخترش روانه خانه فروغی شده بود. در نهایت اینکه هر چند فروغی تاثیراتی مهم و حساس در مقطعی سرنوشت ساز در تاریخ ایران داشت، ولی زندگی شخصی او نیز دچار بحران‌های شدیدی شد. مسائلی که استاد هرگز نتوانست با آن‌ها به طور کامل کنار بیاید.

منبع : fararu.com
منبع خبر «» است و اخبار سیاسی ایران از رسانه‌های خبری در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. چنانچه محتوا را شایسته تذکر می‌دانید، خواهشمند است کد ( 108773 ) را همراه با ذکر موضوع به شماره  09352222675  پیامک بفرمایید.با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه اخبار سیاسی ایران از رسانه‌های خبری مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
برچسب های :
ایسنا 3 ساعت پيش [ 0 بازدید ]
ایسنا 3 ساعت پيش [ 0 بازدید ]
ایسنا 3 ساعت پيش [ 0 بازدید ]
ایسنا 4 ساعت پيش [ 0 بازدید ]
ایسنا 4 ساعت پيش [ 0 بازدید ]
ایسنا 4 ساعت پيش [ 0 بازدید ]
ایسنا 4 ساعت پيش [ 0 بازدید ]
ایسنا 4 ساعت پيش [ 0 بازدید ]
ایسنا 4 ساعت پيش [ 0 بازدید ]
ایسنا 4 ساعت پيش [ 0 بازدید ]
ایسنا 4 ساعت پيش [ 0 بازدید ]
ایسنا 4 ساعت پيش [ 0 بازدید ]
ایسنا 5 ساعت پيش [ 0 بازدید ]
فرارو 5 ساعت پيش [ 0 بازدید ]